یزدفردا -علی انجم روز :در تاریخ سیاسی میهن مان به میدان آوردن یک سوپرمن برای گذار از «شرایط حساس» امری رایج بوده، سنتی که همواره با موفقیت و کامیابی توام نبوده و در مقاطعی نيز به وقایع تراژدیک انجامیده است. شاید از همین رو خاتمی در دوران ریاست جمهوریش، بارها بر این نقطه ی ضعف و ناهنجاری اجتماعی اشاره، و به پرهیز از قهرمان گرایی تاکید کرده است. علیرغم مواضع روشن وی پیرامون رابین هودیزم سیاسی، اصلاح طلبان سنتی نمی توانند علاقه ی وافرشان را در این ارتباط پنهان سازند و هر چه بیشتر وی قهرمان بودنش را انکار می کند بر اصرار اصلاح طلبان افزوده می شود این عارضه
نقطه ی ضعف بزرگی برای یک جریان سیاسی بشمار می آید و حاکی از عدم پویایی و همچنین مبتلا بودن به نازایی جریان مربوطه است.
اگر پای حرف کسانی که بهر ترتیب ممکن، درصدد به میدان آوردن «سید خندان» هستند، بنشینیم محور استدلال هاي شان مبنی بر درستی چنین اقدامی، رای آوری، محبوبیت و شخصیت کاریزمای خاتمی است. آنان تاکنون نه برنامه ای ارایه، و نه در سه و نیم سال اخیر در کنار انتقادات جسته و گریخته به عملکرد دولت نهم، راهکاری عملگرایانه جهت برون رفت از وضعیت موجود مطرح کرده اند. ماحصل و بقول معروف لپ کلام اصلاح طلبان سنتی جهت به میدان آوردن خاتمی، «متوقف کردن خسارت هاي ببار آمده در اين سال ها» است. ابهاماتی همچون: اگر خاتمی بیاید و دوباره با موانع سابق مواجه شود
چه خواهد کرد، آیا کندروی ، عمل نکردن به وعده ها و همچنین نایستادن روی مواضع، و یا بالعکس تندروی بعضی از اصلاح طلبان باعث وقایع «خسارتبار» اخیر و شکست اصلاحات شد و مواردی از این دست، همچنان از سوی حامیان کاندیداتوری خاتمی و شخص وی بی پاسخ مانده است.
جالب اینکه هواداران کاندیداتوری خاتمی، «اصلاح طلبان تحول خواه» را متهم می کنند که هدف شان از طرح کاندیداتوری عبدالله نوری علاوه بر رواج قهرمان پروری، «تحریم موجه» انتخابات است. این در حالی ست که هواداران نوری مانور چندانی روی سابقه ی حبس وی نداده، بلکه بیشتر بر سوابق مدیریتی وزیر اسبق کشور، قرص ایستادن بر مواضع اصولی اصلاح گرایانه و کوشش برای تحقق اعتقادات اش تاکید می ورزند. گذشته از این، تخم لق رد صلاحیت نوری را بیش از تمامیت خواهان، اصلاح طلبان سنتی در دهان مخالفان دمکراسی خواهی شکسته اند. این در حالی ست که با مراجعه به رسانه
های وابسته به تمامیت خواهان در می یابیم ردصلاحیت خاتمی بیش از هر کاندیدای اصلاح طلب دیگری در ماه های اخیر مطرح شده و هنوز عده ای از تمامیت خواهان به این احتمال دامن می زنند.
بد نیست یک مساله برای اصلاح طلبان (اعم از تحول خواه، سنتی و محافظه کار) روشن شود که اگر تمامیت حاکمیت بخاطر شرایط خاص داخل کشور از جمله معضلات فراگیر اقتصادی،اجتماعی و... كه هر روز بر ابعاد، عمق و گستره اش افزوده مي شود، همچنین روی کار آمدن دمکرات ها در ایالات متحده و در نتیجه افزایش محتمل فشارهای بین المللی، به این نتیجه رسیده است که باید راه را برای حضور مجدد اصلاح طلبان در قدرت باز کند بنابراین حتا رادیکال ترین کاندیدای اصلاح طلب را هم بناچار خواهد پذیرفت. در غیر اینصورت، اگر همچنان عزم حاکمیت برای تداوم وضعیت موجود جزم باشد آنان
با هر تمهیدی که شده، هیچ غیر خودی حتا محافظه کارترین کاندیدای اصلاح طلب را به دایره ی قدرت راه نخواهند داد. بر این اساس اگر به خاتمی و یا هر یک از چهره های شاخص اصلاح طلب برای ورود به کارزار انتخابات چراغ سبزی نشان داده شده كه ظاهرا هم شده، بجای آنکه عنقریب سر از پا نشناخته، در یکی از دانشگاه های کشور کاندیداتوری اش را اعلام کند، کاش با تاملی پیرامون این تحلیل که چراغ سبز فوق به احتمال قریب به یقین، ناشی از گوشه ی رینگ گیر کردن و ضعف طرف مقابل است مجمعی از همه ی طیف های اصلاح طلب تشکیل، و کاندیدایی تازه نفس به میدان گسیل می کرد.
کاندیدایی که در ماه های آتی مطالبات حداکثری جامعه را مطرح، و به مردم یادآوری کند که اصلاح طلبان از خواسته های بحق کارگران، معلمان، دانشجویان، زنان، بازاریان و.... آگاه بوده و اساسا ورودشان به هرم قدرت جهت برآوردن مطالبات قاطبه ی ملت ایران است. متاسفانه در شرایط کنونی اصلاح طلبان سنتی دقیقا در جهت عکس اين روند حرکت می کنند و طبق معمول عملا با مطالبات مردم بیگانگي مي ورزند. آنان با عدم مطرح كردن حتا کف خواست های اجتماعی، آنهم در حالی که به رای همین مردم نیازمندند هرگونه امید، جهت حصول به مقصود را، بخاطر همان هول و هیجان بازهم به قدرت
رسیدن، به یاس مبدل می سازند.
در این شرایط، اگر هیچ کاری از اصلاح طلبان اعم از محافظه کار، سنتی و تحول خواه برنیاید یک کار بسیار اساسی، یعنی انعکاس همه ي خواسته های اقشار و طبقات اجتماعی را که می توانند به انجام رسانند. اگر خاتمی با این تحلیل که چراغ سبز به وی، بخاطر موقعیت تضعیف شده ی حاکمیت، و نه تفکر دمکراسی خواهانه بوده است وارد صحنه شود و پس از اعلام کاندیداتوری، خواسته های حداکثری مردم را مطرح نماید باز می توان امیدوار بود در دوران ریاست جمهوری اش لااقل کف خواسته های مردم محقق شود. در غیر اینصورت، اگر چنین پتانسیلی در خود نمی بینند بهتر است با تشکیل لویی
جرگه ی اصلاح طلبان (شامل همه احزاب، گروه ها و طیف های اصلاح طلب و نه فقط گعده ای مشتمل بر همان پنج – شش حزب معروف که احاطه اش کرده اند) کاندیدایی دارای انگیزه و برخوردار از پتانسیل لازم را جهت رساندن قافله ی اصلاحات به منزلگاهی امن و غیر قابل بازگشت تعرفه و با همه ی توان و اعتبار پشت وی ایستاده و از وی حمایت بعمل آورند.
تحرک اخير اصلاح طلبان سنتی (همان ها که خاتمی محاط در آنهاست) در استان ها و تاسیس بنیادها و نهادهای وابسته به این طیف، آنهم پس از سه و نیم سال بی عملی سیاسی، نشانه ي روشن ورود خاتمی به صحنه ی انتخابات ریاست جمهوری سال آینده است.. هر چند تا این لحظه خبری از ارایه ی برنامه ها و همچنین برقراری ارتباط گسسته شده با جنبش های دانشجویی، زنان، کارگران، معلمان و دیگر اقشاری که او دو دوره با رای آنان به صدارت رسید در دست نیست. احتمالا هواداران خاتمی چنان از تایید صلاحیت و همچنین آرای چند ده میلیونی وی مطمعن اند که خود را از انجام چنین اموری مستغنی
می بینند. گويا فريادهاي استهزا آميز برخي از دانشجويان به مناسبت روز دانشجو عليه خاتمي و راديكاليزه شدن بيش از پيش شعارها را ياد برده اند.
چنین وضعیتی هر تحلیلگری را به یاد ستاد هاشمی می اندازد. بقول يكي از دوستان انديشمندم، فعالان ستاد انتخاباتی «مردی برای همه ی فصول» خود را نه در ستاد انتخاباتی کاندیدای ریاست جمهوری، بلکه فعال ستاد انتخاباتی رییس جمهور می دیدند! از اینرو بخش بزرگی از انرژی هواداران هاشمی بجای اینکه صرف تبلیغات انتخاباتی و تاکتیک های متعارف جهت رقابت با دیگر کاندیداها شود مصروف دعواهای داخلی بر سر مناصب و پست ها شده بود!
اطمینان بی جهت به پیروزی بی چون و چرا خويش، همان پاشنه آشیلی بود که هاشمی را در مقابل کارگزار رده ي سوم اش از نفس انداخت و طعم تلخ ترین شکست حیات سیاسی اش را به وی چشاند. حالا حکایت اصلاح طلبان سنتی است تا به هاشميزم مبتلا شوند زيرا همه ي قراین حاکی ست که اینها نیز به همان راهی می روند که دوره ي قبل هواداران هاشمی رفتند. اصلاح طلبان سنتی در اغلب استان ها حلقه های بسته ای برای خود ساخته و غرق در رویای «فوج فوج» آمدن مردم به پای «صنادیق» رای هستند! علی الظاهر هنوز به این حقیقت مسلم تاریخی ایمان نیاورده اند که مردم با کسی عهد اخوت نبسته اند.
در سه و نیم سالی که از عمر دولت نهم می گذرد اصلاح طلبان سنتی در هیچ بزنگاهی کنار مردم نایستادند، غیبتی که بشدت چشم آزار بود. آنروز که زنان برای احقاق حقوق شان در میدان هفت تیر تهران تجمع کردند کدام عضو احزاب مشارکت، کارگزاران و یا مجاهدین انقلاب در بین جمعیت حضور داشت؟ و یا روزی که معلمان جلوی مجلس فریاد مظلومیت و احقاق حق سرمی دادند چند چهره ی سرشناس اصلاح طلب سنتی یا به تعبیر خودشان «پیشرو» با معلمان همصدا شد؟ کی و کجا احزاب اصلاح طلب از روزنامه نگاران، دانشجویان، کارگران در عمل حمایت کردند؟ اکنون هم وقتی چنین ایراداتی به ایشان
گرفته می شود چون می دانند چیزی برای گفتن و دفاع از عملکرد نداشته ی شان ندارند با گفتن یک جمله خود را خلاص می کنند «بله کاملا درست می گویید اشتباه کردیم!» اما این اعتراف به اشتباه و کم کاری، چندان هم صادقانه بنظر نمی رسد. زیرا وقتی به ترکیب ستادهای شان می نگریم عده ای از عناصر فشل ، بی عمل و شیدای مناصب قدرت را می بینیم که در تمام دوران حاکمیت تمامیت خواهان یا کوچکترین موضع گیری نکردند و یا اگر هم بعضا ناپرهیزی کرده حرفی زدند موضع گیری شان چنان بی بو و خاصیت بود که بقول معروف نه کر را شفا ، نه کور را عصا می داد!
در یک پاراگراف تحلیل ام را جمعبندی می کنم. اگر چراغ سبزی به خاتمی و اصلاح طلبان سنتی نشان داده شد، نه بخاطر قد رعنا و چشمان زیبای شان، که بخاطر خلاصی از فشارهای داخلی و خارجی است. لذا اگر اصلاح طلبان به صد هم بگیرند طرف مقابل پس از مکثی کوتاه در نهایت بدان گردن می نهد. اگر هم اصلاح طلبان سنتی مصرند خود راسا وارد میدان شوند و باز همچون سی سال گذشته «احساس تکلیف» کرده اند لااقل اینبار ارزان فروشی نکنند و تا دیر نشده، ضمن انعکاس مطالبات حداكثري اقشار و طبقات اجتماعی، همدل و همزبان در کنارشان بایستند. وقتی کاندیدایی امروز که به آرای مردم
نیازمند است صراحتا می گوید کاری بیش از دوره های گذشته نمی تواند انجام دهد بدون تردید فردای مبادا، قادر به تحقق کف خواسته های اغلب اقشار جامعه نخواهد بود.
در صورتی که اصلاح طلبان سنتی این هشدار را جدی نگیرند تکرار تراژدی انتخابات دوره ی نهم دور از ذهن نیست زیرا تاریخ سند پیروزی دایمی بنام هیچ احدی نزده است. اصلاح طلبان سنتی در مرحله ی اول آن انتخابات، تجربه ی تلخ شکست دکتر مصطفی معین و در مرحله ی دوم تجربه ی تلخ تر ناکامی کاندیدایی که گمان می رفت ریاست جمهوریش تضمین شده است را دارند . بنابراین بدون تعارف اگر از تاریخ نیاموزند باز باید منتظر تکرارش باشند.
خاتمی خود بارها گفته قهرمان نیست و کار فروبسته ی این مُلک و ملت به دست قهرمانان گشوده نخواهد شد، درست هم می گوید زیرا عصر رابین هودیزم سیاسی دیرسالی، بسر رسیده است.. اما هوادارانش در عمل، با گام به پس گذاشتن، عملا تحقق تیوری نجات یابی بدست یک قهرمان در روز مبادا را در سرمی پرورانند. غافل از اینکه در صورت شکست قهرمان شان، مشت بسته ای که گمان می رفت حامل گُل است باز شده ، خالی بودنش لو رفته، و قهرمان شان برای ابد در قفسه ی تاریخ بایگانی مي شود.
کاش خاتمی آن روزی که هوادارانش منتظر اعلام کاندیداتوری اش هستند یا شخصیتی تازه نفس و برخوردار از پتانسیل لازم برای ماندن بر سر عهد و پیمان با ملت را معرفی کند و یا در صورت اعلام رسمی حضور خود در انتخابات، فهرستی طویل از خواسته ها و مطالبات بر زمین مانده ی مردم را از جیب درآورده، خطاب به ملت و حاکمیت قرايت كند و صراحتا بگويد حداکثر تلاشش را برای تحقق خواسته های حداکثری جامعه بکار خواهد بست. یادمان نرفته در دوران مدرسه، مادر و معلم مدام به ما گوشزد می کردند تا برای بیست نکوشیم نوزده هم در کار نخواهد بود حال تصور کنید کسی آرزوی نمره ي ده
در سر بپروراند آيا چيزي جز تک نصیب اش خواهد شد؟
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 26,ژانویه,2025